فلسفه و هدف های تعلیم پرورش کودکان و نوجوانان
غالب اوقات وقتی صحبت از آگاهی انسان میشود صحبت از هر دانایی و شناخت و عملی است که من و شما به هر چیزی داریم و در اینجاست که معمولاً علم با عمل همراه خواهد بود.
اگر پیش فرد متخصص رفتی و توصیه مفید به شما کرد و خود آنها را نادیده گرفت ممکن است این ذهنیت پیش بیاد که چون او این توصیه می گردد من هم نباید انجام یا جدی بگیرم و موارد بسیاری که با آن آشنا و سر و کار داریم.
در خصوص کودکان که به جای توجه به حرف های والدین و اطرافیان به حالات رفتاری توجه بیشتری میکنند. در مواقع خشم و عصبانیت اگر میخواهید حفظ آرامش کنید ولی خودتان را کنترل نمی کنید این کار تاثیر کمی دارد ( البته تاثیری هم داشته باشد.)
در مواقع با حفظ آرامش و کنترل کردن خودتان این را به فرزند خود نشان دهید که به نحوی آرامشتان را حفظ کرده اید ولی کودک تان را متوجه می شود.
این قاعده کلی وجود تعلیم و تربیت است زمانی که گفته می شود کودک و نوجوان همان انتظار حرف شنوی و تعلیم را داریم و این در حالی است که ما بدان خوب عمل نکردیم، انتظار بیهوده ای است.
لذا شخص تعلیم دیده باید مطمئن باشد که به خوبی و درستی خودش آن کار را انجام می دهد. و اما فلسفه پرورش، تربیت کودکان چیست و چرا اهمیت دارد؟
برای پاسخ به این پرسش ابتدا باید دانست که فلسفه چیست؟
فلسفه نوعی علم است، نوعی آگاهی و دانش. دانشی که از طریق تجربه به وجود می آید. برای رسیدن به این دانش باید موضوع و مسئله را ارزیابی ، معاینه تشخیص رسید که این روند شناخت با نگاهی علمی تبدیل می شود. فلسفه شامل پرسش هایی است مبدا و منشا آن ها عقلانی است ماهیت وجودی خلقت، دانش، ارزش ها و … که با آن پاسخ داده می شود.
اغلب تا زمانی که صحبت از آگاهی انسان می شود منظور هر دانش و علمی است که در هر چیزی داریم. معمولاً علم و عمل همراه می شود. ممکن است یک متخصص باشید و به بیماران تان توصیه های سلامتی کنید که خود اصلا به آنها پایبند نیستید برایت نمی کنید.
در چنین حالتی در علم و تخصص هیچ تغییری داده نشده و تغییری هم پیدا حاصل نمی شود. هرکس که ادعای موضوعی باید نظرش را با عملکرد ثابت کند. دنیای امروز دنیای اثبات و رد است. این موضوع که خود به چیزی که می گوید عمل می کند و یا حرف و باورش یکسان است یا خیر؟.
در خصوص کودکان نیز از این قاعده مستثنا نیستند. پدر و مادر تنها در زمانی می توانند از انجام هر عملی فرزندشان مطمئن باشند که خود نیز به آن باور دارند و انجام می دهند.
وقتی صحبت از فلسفه آموزش، پرورش و تعلیم و تربیت است سخن از آزادی انسان برای آگاهی است. آزادی انسان برای درک و کشف جهان و موضوعی که در آن جانی هدف اصلی باشد این است که واقعیت و حقایق جهان آشنا شویم. در چارچوب فلسفی و هدف تعیین کننده اصلی انتخاب من و شما در زندگی است . در نتیجه گفتگوی راجع به یک واقعیت و حقیقت در ارتباط با کودک و نوجوان باید به اصول اخلاقی و انسانی همراه باشد.
اگر کودکی امروز خوب خوش راضی و آزاد در مسیر رشد و آگاهی باشد آینده ای درخشان دارد و اگر به بهانه خوب بودن آینده او را تنبیه، تحقیر، سرزنش و آزار، به خوب و درست واداریم، نه تنها برای امروز، بلکه حتی برای آینده بدون تردید اشتباه خواهد کرد.
به همین علت در دنیای امروز کودک می تواند در حال آزادی در حالت آزادی، با شادی، لذت و رضایت بیاموزد رشد و تکامل خود دست یابد نیروی اصلی و اساسی آن از درون حرکت می کند.
در عین حال می توانیم کودکی را به وجود بیاوریم و پر و بالش را بشکنیم، گوشش را ببندیم و چشمش را کور کنیم، کنترل و اداره ما و متناسب با میل ما زندگی کند. به همین علت خوشبختی و سلامت روانی فرزند من در آینده، وابسته به رفتار درست و خوب امروز من و شماست.
تا آنجا که به راحتی می توان گفت، در دو سال اول شما با یک موجود روبرو هستید، هفت سالگی موجود دیگری ظاهر میشود، بین ۷ ۱۱ و ۱۲ سالگی فرزند دارید که یک شباهتی به گذشته ندارد و بعد از ۱۲ سالگی موجود کاملا تازه روبرو می شوید که شبه انسان یا شبیه انسان است آنهم از نوع برتر و بالاتر از انسان.
خوشبختانه دیگر کودکان، ناظر و قربانی نیستند، بلکه نظریه پرداز قهرمان بوده و در مسیر قهرمانی هستند.