بال پرواز قصه گو ها
دو بال برای قصه گویی وجود دارد.
میخواهید قصهگو شوید قبل از هر تئوری و قبل از هر موضوعی نیاز به دو بال برای پرواز نباز دارید. دو بال که بدون آن نمی توانید قصهگو شوید حتی اگر کلاسهای قصه گویی را با استادان حرف های گذرانده باشید.
با تکرار و تمرین قصه گویی و با داشتن این دو بال میتوانید به قصه گو تبدیل شوید.
۱ صداقت۲ عشق
بدون این دو بال نمی توان قصه گو شد.
صداقت به این مفهوم که قصه ای که آن را قبول نداریم برای بچهها نخوانیم. قصه ی قصه خودمان نیست را نخوانیم.
قصه که آن را باور نداریم نخوانیم. دروغ نگوییم.حتی به فرزندمان نیز نباید دروغ گفت.
صداقت و راستگویی یک امر مهم است که در نوع دلیل شخصیت ما از نظر بچه ها تاثیر گذار است و نیاز به آن مود کردن به غیر آن نیست.
از آنجایی که بچه ها صداقت را از دروغ گویی تشخیص میدهند و اینکه اگر شخصی خلاف آنچه که هست را به تصویر بکشد، کودکان باورشان را به آن از دست میدهند و حاضر به گوش دادن قصه هایش نیز نمی شوند.
قصه گویی یک نوع هنر است هنرمند هیچ وقت دروغ نمی گوید.
در نحوه پرسیدن سوال نیز باید این نکته را در نظر گرفت که اگر سوالی سوال شخصی ما نیست در مورد آن موضوع به هیچ وجه آن را از بچه ها نپرسیم. و سوالی که سوال خودمان است را بپرسیم.
و در مورد سوالی که پرسیده می شود به این شکل نباشد که سوال به درستی پرسیده نشود.
اگر در مورد داستان خرس کوچولو سوال میخواهیم از بچه ها بپرسیم اینگونه نپرسیم که آیا خرس کوچولو خوابش نمی برد؟.
در داستان آفرین خرس کوچولو می خوانیم که:
وزی روزگاری دو خرس بودند. اسم یکی خرس بزرگ بود و اسم دیگری خرس کوچولو. خرس بزرگ بزرگ بود و خرس کوچولو کوچک بود.
یک روز خرس کوچولو خواست برود بیرون چیزهایی تازه را بشناسد. خرس کوچولو جلو افتاد.
خرس کوچولو صخره خرس را پیدا کرد. گفت: به من نگاه کن! خرس بزرگ پرسید: کجایی خرس کوچولو؟
خرس کوچولو جواب داد: دارم صخره خرس را می شناسم. موقع بالا رفتن مواظب من باش…
این قصه صداقت را یاد میدهد و می آموزد که چگونه صادق باشیم.
در قسمتی از داستان میخوانیم که خرس کوچولو می خواهد از جویبار بشود و اینجاست که خرس بزرگ به او می گوید مواظب باش خرس کوچولو می گوید مواظب هستم و در آب می افتد. خرس بزرگ خود را به آب می اندازد و خرس کوچولو را در آغوش می کشد.
خرس بزرگ خرس کوچک می گوید برویم تا چیز های تازه ای را کشف کنیم آن طرف جویبار خرس کوچک می گوید مواظب باش ممکن هست تو هم مثل من درون آب بیفتی.
خرس بزرگ جواب میدهد اگر به من نشان دهید که روی کدام سنگ پایت لغزید من نمی افتم.
قسمت ما متوجه میشویم که خرس بزرگ قبلا نیز خودش این راه را رفته بود و درون آب افتاده بود نشان دهنده تفاوت ما با بچه هاست.
تنها وضعیت ما نسبت به کودکان تجربیاتمان است و تصور اینکه هر چه سن و سالمان بالا میرود دار میشویم یک نفر باطل است.
تنها مزیت ما نسبت به کودکان این است که ما قبل تجربه هایی داریم که آنها ندارند.
اینکه در تربیت فرزندان به دروغ قول انجام کاری یا قولی را می دهیم و آن را انجام می دهیم به کودک خود یاد می دهیم که بتواند دروغ بگوید.
معلمان تربیتی و آموزشی کودک هنگامی که والدین به آنها مراجعه می کنند که فرزندمان فریاد زدن، دروغ و یا فحش میدهد این سوال را با والدین مطرح می کنند آیا در خانه و اطراف این چیزها را بچه ها از بزرگتر دیده اند یا خیر؟!
کودکان تصوری از این که دروغ و یا ناسزا چیست را ندارند. فرزندانمان از ما یاد می گیرند و ما نیز ممکن است چیزهایی را از آنها یاد بگیریم.
این را والدین باید بدانند که اخلاق اساساً آموزش دیدنی نیست، اخلاق رفتار کردنی است است و باید نمونه آن را از بزرگترها ببینند که آنها نیز همان طور رفتار کنند.
هیچ واکسنی نیست که به فرزندان بزنیم تا ناسزا نگویند،دروغ نگویند.
عشق به این مفهوم که کودکان سرزمین را دوست داشته باشیم و از صمیم قلب با آنها محبت کرد. کودکان را وسیله پول درآوردن نکنید.
دوست داشتن زمانی تاثیر خود را می گذارد که پیش از اینکه صدای تان را بشنوند به چشمانت نگاه کنند.
نحوه رفتار، ایستادن، حضور،نوع نگاه تان نسبت به آنها همه و همه تاثیر خود را می گذارد.
قصه گوی ارتباطی با صدا ندارد بلکه به چشمان مربوط می شود به نوع نگاه کردن به بچه ها.